منتظریه مظلوم راهت ادامه دارد حتی اگر دیکتاتور بر ما گلوله بارد
چهارشنبه 6 آبان 88 خبری کوتاه، عرصه رسانه ای را به سرعت در نوردید: یک دانشجو توانست در شوی دیدار صمیمانه رهبری با نخبگان، بخشی کوچک از حقایق بعد از کودتا را در محضر یکی از طراحان و حامیان اصلی کودتا بیان و رهبر را غافلگیر کند. در همین سخنرانی، رهبر نظام با حمله به رهبران جنبش سبز، جرم آنان را بزرگ دانست و سعی کرد به رهبران جنبش سبز حمله کند. این سخنان به معنی آغاز یک طرح جدید تهاجم علیه جنبش سبز تلقی شد و نگرانی سبزها و توده های مردم را در پی آورد، در حالی که این نگرانی بی مورد به نظر میرسد و دولت کودتا در موضعی نیست که بتواند حمله ای جدید علیه جنبش ترتیب دهد.
برای اثبات این مدعا، به دو نکته اساسی اشاره میشود:
1. در شرایط کنونی و در حالی که زوال کودتا تقریبا قطعی شده است، گفتگو، نامه نگاری، تظلم نویسی، تقاضای عفو یا تجدید نظر و انتقاد به مجرمان اصلی کودتای انتخاباتی، عملی مفید و منطقی به نظر نمیرسد؛ دیدیم که نظام مقدس حتی برای شناسایی و محاکمه (یا حد اقل عزل) قاتلان فرزند یکی از خودیهای نظام هم تمایل و انگیزه ای ندارد و به همین دلیل، سخن گفتن با کسانی که ناشوایی را "شجاعت" میدانند، چندان مفید فایده نیست. اما سخنان دانشجوی مزبور را دیگر نمیتوان انتقاد یا درد دل و نظایر آن دانست. آن دانشجو، همان دشمن نرم افزاری بود که قرار بود در دانشگاه توسط افسران نرم، شکار شود و در کهریزک از جهات مختلف، رافت کودتایی دریافت کند، اما نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه او توانست به صورت نرم به قلب کودتا نفوذ کند و با حمله ای ویرانگر، ناتوانی و رسوایی کودتا را حتی در منزل شخصی خود نشان دهد. اکنون ولی امر جهان که روزگاری کارشناس انحصاری دشمن شناسی برای کل دنیا بود، از حفظ منزل و حریم خود در برابر نفوذ دشمن عاجز است؛ دشمن در خانه اوست و زیر گوش او نفس میکشد و هر وقت اراده کند، وی را در درون خانه اش رسوا میکند.
اکنون از منظر یک راست کیش ولایت پذیر میتوان سوال کرد که این "آقا" که حتی نمیتواند بیت خود را از حملات گرم یا نرم "دشمن" محافظت کند، چگونه میتواند بیضه اسلام و مسلمین جهان و رعایای خود را همچون چوپانی راستگو و دلسوز مورد حمایتها و ارشادات داهیانه قرار دهد؟
2. اکثریت قابل توجه ناظران و تحلیلگران مسائل سیاسی، سخنان اخیر رهبری را آغاز حمله ای جدید به سران جنبش سبز یا مجوزی برای صدور احکم سنگین علیه زندانیان سیاسی، تلقی کردند. در وهله اول شاید این تحلیل درست به نظر برسد، اما باید توجه کرد که شرایط و چارچوب تحلیل مسائل سیاسی ایران نه تنها نسبت به چند سال پیش دگرگون شده است، بلکه نسبت به همین چند ماه پیش هم تغییر کرده است. با توجه به این امر و همچنین با در نظر گرفتن حمله سنگین و غیر منتظره ای که رهبر در منزل خود پذیرا شد، میتوان استنباط کرد که سخن گفتن از "جرم بزرگ" سبزها و مردم، تلاشی تدافعی برای پوشاندن "جرم کوچک" کودتا بوده است؛ سخنان رهبری یک تهاجم یا سرآغاز یک طرح تهاجمی نبوده، بلکه حرکتی تدافعی و به منظور حفظ نیروهای خودی و جلوگیری از فروپاشی کامل نیروهای حامی کودتا بوده است.
فصل الخطاب که به مدت بیست سال بدون پذیرش هیچ مسئولیتی بر تمام مقدرات کشور و ملت حکمفرمایی کرده بود، به راحتی و پشت صدها دیوار امنیتی و محافظان مسلح، مورد حمله قرار گرفت و به درستی متهم شد و دست و پای خودش را گم کرد؛ "آقا" پس از شنیدن سخنانی که تازه تمام واقعیت هم نبود و با ملاحظه بیان شد، چنان در تنگنا قرار گرفت که برای دفاع از خود، ماهیت مجرمانه کودتا را مورد تایید قرار داد! این سخنان تدافعی و پوزش طلبانه، عمق حمله اخیر را همزمان با سردرگمی و زوال شدید کودتا نشان میدهد. این در حالی است که قرار بود مریدان و سرسپردگان آقا در دانشگاه و عرصه های دیگر، با سخنرانی و کودتاچی نامیدن موسوی و کروبی، سکوت را بشکنند و حصاری دور آقا ایجاد کنند، اما موفق نشدند و دشمن نرم افزاری بدون هیچ دردسری از این حصار عبور کرد و بیست سال نمایش "دیدار صمیمانه با جمعی از نخبگان" را برای همیشه رسوا کرد. در چنین موضعی، سخنان ظاهرا تهاجمی رهبری و مجرم نامیدن سران جنبش سبز، جای هیچ نگرانی ندارد، بلکه برعکس، این اعلام رسمی شکست و عجز کامل کودتا از اداره کشور (و منزل شخصی خودش) است:
فصل الخطاب با صراحت اعتراف میکند که دیگر ملت مرا فصل الخطاب نمیدانند و بدون اجازه من به خیابانها می آیند. و منتخبان واقعی ملت هم هیچ توجه و اعتنایی به تهدیدها، پیام ها و درخواستهای خصوصی من ندارند. بنابراین، سخنان اخیر رهبری، کاملا تدافعی است و از سر ناچاری و عجز بیان میشود، چرا که او دیگر حتی در خانه خود هم نمیتواند نقش فصل الخطاب را ایفا کند. کافیست یک بار دیگر شکل و فرم بیان سخنان رهبری را با متانت موسوی و شجاعت کروبی در پیامهای تصویری خود مقایسه کنیم تا پایان فصل الخطاب را به چشم مشاهده کنیم.
کودتا ناکام مانده است و ملت در مسیر پیروزی است، منتها این خبر برای کودتاچیان آنقدر ناگوار و خرد کننده است که باید به تدریج و قدم به قدم آنرا باور کنند. مشکل کودتاچیان فقط از دست دادن قدرت در یک رقابت سیاسی نیست، بلکه شوک و درد ناشی از مواجهه با زوال کامل یک گفتمان است. اکنون بنا به مصالح عالیه کشور، باید با همدلی و دلسوزی به کمک کودتاچیان شتافت تا واقعیت کنونی کشور را با خشونت و هزینه کمتری باور کنند. آنها فقط باید باور کنند که بازی را به حریف باخته اند و بهتر است با تقلای بی جهت، خود و ملت را عذاب ندهند. بنا براین باید با خونسردی و با ظرفیت مدنی با آنان برخورد شود و به گونه ای رفتار نشود که آنها مردم و کشور را بیش از این به خطر بیندازند. لازم نیست سبزها مانند کسانی که به پیروزی خود شک دارند عمل کنند و متانت و شکیبایی خود را از دست بدهند. بی شک حضور آرام و مدنی جنبش سبز در راهپیمایی بزرگ 13 آبان میخی دیگر بر تابوت کودتا خواهد بود.
سبزها میتوانند با آرامش و خونسردی، شعارها و طرح های خود را در مورد سیاست خارجی جنبش سبز با شفافیت و صراحت کامل اعلام کنند و با همان متانت و وقار همیشگی به خانه هایشان برگردند. پیروزی جنبش سبز، اتفاق افتاده است، برای باور آن نباید عجول بود. باید قبل از پس گرفتن قدرت، تمامی زوایا و ابعاد گفتمان جنبش سبز در مورد سیاست داخلی، سیاست منطقه ای و مسائل بین المللی با شفافیت بیان شود. سبزها در تظاهرات اولیه خود، اعتقاد و ایمان خود به حاکمیت ملی را نشان دادند، در روز قدس سیاست منطقه ای خود را به بهترین نحو با شعارهای خود بیان کردند و اکنون ملت ایران به عنوان تنها فصل الخطاب و حاکم اصلی کشور، میتواند در سالروز دشمن یابی جناح حاکم، پایان سی سال دشمن سازی و تنش آفرینی گروه حاکم را بدون کوچکترین لکنت بیان کند تا تمام قدرتهای بین المللی، سبزها را به عنوان یک جنبش صالح و قدرتمند که آماده در دست گرفتن زمام امور است، باور کنند و از مذاکره و امتیاز گیری از دولت رو به سقوط کودتا، دست بردارند.

0 نظرات:

ارسال یک نظر